داستان درباره کارمندی است که پس از ترفیع رتبه تصمیم میگیرد به همکارانش کباب غاز بدهد، اما قصد دارند طوری رفتار کنند که کسی کباب را نخورد. به همین دلیل از پسرعمویش مصطفی میخواهند سر سفره بگوید که ما کباب نمیخوریم. مصطفی طبق نقشه عمل میکند، اما صاحبخانه با تعریف و اصرار ظاهری از کباب، دل مصطفی را میلرزاند و او وسوسه میشود و تکهای از گوشت غاز برمیدارد.
داستان درباره کارمندی است که پس از ترفیع رتبه تصمیم میگیرد به همکارانش کباب غاز بدهد، اما قصد دارند طوری رفتار کنند که کسی کباب را نخورد. به همین دلیل از پسرعمویش مصطفی میخواهند سر سفره بگوید که ما کباب نمیخوریم. مصطفی طبق نقشه عمل میکند، اما صاحبخانه با تعریف و اصرار ظاهری از کباب، دل مصطفی را میلرزاند و او وسوسه میشود و تکهای از گوشت غاز برمیدارد.