شهر در حال جشن است، اما زیر نور لوسترها، سایهای سنگین در حال گسترش است. فیسک با لبخندی سرد و کتوشلوار رسمی، عزم خود را برای تصاحب کامل نیویورک اعلام میکند. مت، که هنوز زخم گذشته را در دل دارد، ناگهان با صدایی آشنا روبهرو میشود؛ صدایی از دل دشمنی فراموشنشده که راز تازهای را فاش میکند.
شهر در حال جشن است، اما زیر نور لوسترها، سایهای سنگین در حال گسترش است. فیسک با لبخندی سرد و کتوشلوار رسمی، عزم خود را برای تصاحب کامل نیویورک اعلام میکند. مت، که هنوز زخم گذشته را در دل دارد، ناگهان با صدایی آشنا روبهرو میشود؛ صدایی از دل دشمنی فراموشنشده که راز تازهای را فاش میکند.